سلام دوستان
امروز در حالی این یاد داشت را می نویسم که خیلی عصبانی هستم .و اما دلیل عصبانیتم چیست؟
علم.منطق و تاریخ ،بدون هیچگونه ابهامی اثبات کرده است که پیشرفت همه جانبه یک جامعه از رهگذر تحقیق و به همت والای محققان خستگی ناپذیر می باشدواین فرایند سرنوشت ساز {پژوهش}نیز جز درمراکز علمی و پژوهشی که دانشگاه نامیده می شود در مکانهای دیگری امکان پذیر نمی باشد.پس اهمیت دانشگاه در پیشرفت علمی .فرهنگی.اقتصادی و فناوری جامعه بیش از پیش معاوم و مشخص می گردد.هر آدم عاقل و منصفی میداند که همه این فرایند {تحقیق و پیشرفت جامعه}حول محور استادان مجرب و پر انرژی می چرخد چنانکه قشر جوان دانشجو را برای این امر مهم آماده کنند ودر کنار دانشجو راههای صیحح تحقیق و پزو هش را با پرتو سعی و تلاش وسعه صدر خود روشن نمایند.اما با کمال هزاران بار تاسف و تعجب ،امروزه شاهد حضور استادانی در دانشگاهها هستیم که نه تنهابا تحقیق وپژو هش بیگانه هستند ؛بلکه هنوز روش های نوشتن یک مقاله ساده را هم نمی دانند.همین استادان محترم وقتی پای حق و حقوق به میان می آید، زمین و زمان را به هم می دوزند که ...با کمال تاسف بسیاری از این استادان محترم بجای اینکه وقت خود را صرف بروز کردن معلومات خود کنند،به تجارت روی آورده اند و بجای اینکه هر روز با مطالعات جدید به کلاس درس بروند با کلی اطلاعات بروز بورس و انواع قیمتها و ...در سر کلاس حضور می یابند. حال نمی دانم استادی که هنوز یک مقاله چاپ شده دریک نشریه ندارد و اصلا بلد نیست مقاله تحقیقی بنویسد؛ آیند ه سازان این کشور را چگونه تربیت خواهد کرد؟باید مدیران ارشد ذیربط این هشدار را جدی بگیرند که مراکز علمی رو به قهقرا می روند و چراغ تحقیق و پژوهش را باد بی تفاوتی خاموش کرده و دانشجویان حتا با الف و بای تحقیق هم آشنا نیستند.حال این شبهه در زهن جوانه می زند که مدیران و سیاستگذاران ، یا نمی خواهند این کشور، سربلند در عرصه های علمی بدرخشد،ویا خود از همان قماشی هستد که همین استادان پر فیس و افاده بی سواد تشریف دارند.این حرف دل تمامی دلسوزان این کشور است که بستر و زمینه های خلاقیت و پژوهش را آما ده کنید و به استادانی که می توانند در عرصه تحقیق و پژوهش منشا اثری باشند امکانات در اختیارشان بگذارید تا این کشور را از این سر گیجه بلاتکلیفی نجات دهند.البته هستند کسانی که هیچ بار علمی در چنته ندارند اما در مقام گفتار دست ارسطو را از پشت بسته اند و صائب چه زیبا و بجا در مورد این گونه آدمها و دهانها گفته است:
بسیار زخم هست که خاک است مر همش
نتوان به رشته دوخت دهان دریده را
صائب دهان های پرگو اما یاوه سرا را به یک زخم تشبیه کرده است که این زخم را نمی توان با نخ بخیه دوخت بلکه درمان این زخم همانا خاک است.
نظرات شما عزیزان:
متاسفانه اگر همان 30 سال قبل شروع به تصویه کردن ادارات میکردند و از پایه فرزندانمان را به راستی آموزش میدادند حالا بعد گذشت 30 سال افرادی با اراده ای قوی و راست اندیش سرکار می آمدند ولی افسوس و صد افسوس...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید